ای ساربان ای ساربان ، ای کاروان ، لیلای من کجا می بری ؟ با بردن لیلای من ، جان و دل مرا می بری. ای ساربان کجا می روی ؟ لیلای من چرا می بری ؟ ای ساربان کجا می روی ؟ لیلای من چرا می بری ؟ در بستن پیمان ما ، تنها گواه ما شد خدا تا این جهان ، بر پا بود ،این عشق ما بماند به جا ای ساربان کجا می روی ؟ لیلای من چرا می بری ؟ ای ساربان کجا می روی ؟ لیلای من چرا می بری ؟ تمامی دینم به دنیای فانی، شراره عشقی که شد زندگانی به یاد یاری خوشا قطره اشکی ، به سوز عشقی خوشا زندگانی همیشه خدایا محبت دلها به دلها بماند ،بسان دل ما که لیلی و مجنون فسانه شود حکایت ما جاودانه شود تو اکنون ز عشقم گریزانی غمم را ز چشمم نمی خوانی از این غم چه حالم نمی دانی پس از تو نمونم برای خدا تو مرگ دلم را ببین و برو چو طوفان سختی ز شاخه ی غم گل هستی ام را بچین و برو که هستم من آن تک درختی که در پای طوفان نشسته همه شاخه های وجودش ز خشم طبیعت شکسته ای ساربان ای کاروان لیلای من کجا می بری ؟ با بردن ، لیلای من ، جان و دل مرا می بری. ای ساربان کجا می روی ؟ لیلای من چرا می بری ؟ ای ساربان کجا می روی ؟ ...
"Çiçeğin açması da bir tür şiir belki - Bilmiyorum"